اربعین در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام


واژه «اربعین‏» در متون دینى و مجموعه‏هاى حدیثى از ارزش والایى برخوردار است . آثار حفظ چهل حدیث، اخلاص عمل در چهل روز و دعاى عهد در چهل صبح، کمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، شهادت چهل مؤمن براى میت، برگزارى عبادت در چهل شب چهارشنبه براى دیدار حضرت ولى عصر علیه السلام، و بعثت غالب انبیاء در چهل سالگى، از جمله مواردى است که ارزش و جایگاه این اصطلاح اسلامى و عرفانى را مشخص مى‏سازد .

«اربعین‏» از اصطلاحات رایجى است که در متون اسلامى کاربرد زیادى دارد، مثلا در برخى از روایات به عنوان نماد کمال، حدى براى تصفیه باطن و ... قلمداد شده است . در این نوشتار به مناسبت روز اربعین شهادت امام حسین علیه السلام برخى از موارد کاربرد این واژه ارزشمند که در فرهنگ اسلامى به مناسبت هاى گوناگون از آن یاد شده و گاهى پیام هاى اخلاقى و دستورهاى الهى با آن همراه شده است، با اشاره به سى نکته تقدیم مى‏شود.


ادامه مطلب ...

غارت کردن پیکر امام

سپاه ابن سعد، زشت ترین گناهان و فجیع ترین جنایات را مرتکب شدند، با سنگدلی به سوی جسد امام بزرگ، شتافتند و به غارت کردن جنگ افزار و جامه های او پرداختند. شخصی از بنی نهشل، شمشیر آن حضرت را برد (1) که شمشیر حضرت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به نام «ذوالفقار» بود. (2) «قیس بن اشعث» که از فرماندهان سپاه بود، حوله ی آن حضرت را که از خز بود، برد که بر او خرده گرفتند و «قیس القطیفه» نامیده شد.

ادامه مطلب ...

شهادت امام حسین

خداوند! آن گروه جنایتکاری که پلیدترین افراد روی زمین و فرومایگانی ناپاک بودند به سوی آن حضرت، از هر سوی حمله آوردند و با شمشیرها و نیزه ها بر او ضربه ها می زدند. «زرعة بن شریک تمیمی» بر کف دست چپ حضرت، ضربه ای زد و فرومایه ی دیگری بر شانه اش ضربه ای وارد کرد، از کینه توزترین دشمنان نسبت به حضرت، «سنان بن انس» بود که گاهی با شمشیر به آن حضرت ضربه ای می زد و گاهی با نیزه بر او حمله می برد و به این کار خود افتخار می کرد و آنچه را که با آن حضرت انجام داده بود برای حجاج تعریف می کرد و افتخارکنان می گفت: «با نیزه بر او کوبیدم و با شمشیر، قطعه قطعه اش کردم!!».
حجاج با وجود سنگدلی اش، به درد آمد و بر او فریاد زد: «ولی شما دو نفر در یک سرای با یکدیگر فراهم نخواهید آمد». (1) .
دشمنان خدا از هر طرف، امام را در میان گرفتند در حالی که خون پاکش از شمشیرهایشان می چکید. بعضی از مورخان گفته اند که در اسلام، هیچ کس همچون حضرت حسین علیه السلام، ضربه نخورده بود؛ زیرا یکصد و بیست زخم از ضربه های شمشیرها و زخمهای نیزه ها و اثر تیرها در بدن آن حضرت یافت شد. (2) .


ادامه مطلب ...

آخرین مناجات امام با خداوند

امام علیه السلام در آن لحظات پایانی، به سوی خدا روی آورد و با قلبی متوجه به پروردگار، با او به راز و نیاز و تضرع در پیشگاه وی پرداخت و از فجایع و مصیبتهایی که به آن حضرت رسیده بود، به درگاهش شکایت نمود و گفت:
«بر قضای تو صبر می کنم که پروردگاری جز تو نیست، ای فریادرس! مرا پروردگاری جز تو و معبودی به غیر از تو نیست، بر حکم تو صبر می کنم، ای مددرسان کسی که مددرسانی نداشته باشد! ای پیوسته ای که او را پایانی نباشد! ای زنده کننده ی مردگان! ای پایدار بر هر نفسی! میان من و آنان حکم کن که تو بهترین حاکمان هستی». (1) .

 

ادامه مطلب ...

وداع با خانواده در لحظات شهادت

امام علیه السلام به سوی خانواده اش بازگشت تا آخرین وداع را با آنان داشته باشد، در حالی که از زخمایش، خون جریان داشت، به بانوان حریم رسالت و آزاد زنان سرای وحی، سفارش نمود که چادرهای خود را بپوشند و برای بلا آماده شوند و آنان را به صبر و تسلیم در برابر قضای الهی دستور داد و فرمود:
«برای بلا، آماده باشید و بدانید که خداوند شما را حمایت و محافظت می کند و از شرّ دشمنان، نجات می دهد و عاقبت کار شما را به خیر می گرداند، دشمن، شما را به انواع عذابها گرفتار می سازد و به جای این مصیبت، انواع نعمتها و کرامتها را به شما عوض می دهد، پس شکایت نکنید و به زبان چیزی مگویید که از ارزش شما بکاهد». (1) دولتها نابود می شوند و کشورها از بین می روند و تمدنها نیست می شوند اما این ایمان که آن را مرزی نباشد، به بقا شایسته تر و به جاودانگی از هر موجودی در این زندگی، بایسته تراست. کدام جان است که چنین فجایعی را تحمل کند و با ثبات عزم، خرسندی و تسلیم در برابر امر خداوند، از آنها استقبال نماید؟ او کسی جز حسین علیه السلام نیست، امید پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و ریحانه ی آن حضرت و تصویر کاملی که نمایانگر حضرتش می باشد.

ادامه مطلب ...

خطبه و اتمام حجت امام با دشمنان

 اعتراضات شدید

امام به همراه بزرگان یارانش خواستند بر مردم کوفه، اقامه ی حجّت کنند تا در آنها از وضع خودآگاه باشند و نسبت به گناهی که مرتکب می شدند، آشنایی حاصل نمایند، گناهی که نزدیک بود آسمانها از آن شکافته شوند و زمین پاره گردد و کوهها فروریزند، آنان بسیار فراخواندند و نصیحتها کردند تا آن مسخ شدگان را از خطر جنایتی که آنان را به جهنم می رساند، رهایی بخشند.

 

خطبه ی امام

امام مرکب خود را خواست و بر آن سوار شده به سوی اردوگاه ابن سعد رفت، با آن هیبتی که شکوه جدّش، حضرت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را تداعی می کرد. پس در میان آنان سخنرانی تاریخی خود را ایراد نمود که از شیواترین و رساترین نمونه هایی بر جای مانده در ادبیات عرب می باشد. آن حضرت با صدایی بلند که بیشتر آنان می شنیدند، فریاد زد: ادامه مطلب ...

احضار امام حسین توسط مروان

ولید، هنگام نیمه شب (1) «عبداللَّه بن عمرو بن عثمان» را که غلامی نوجوان بود، به دنبال حضرت حسین علیه السلام و فرزند زبیر فرستاد و علت اینکه در آن وقت وی را فرستاد، این بود که شاید در آن وقت شب، موافقت حضرت حسین علیه السلام با بیعت یزید را ولو مخفیانه، به دست آورد، او می دانست که اگر آن حضرت، این مطلب را از وی می پذیرفت عهدش را نمی شکست و از قولش، تخلف نمی کرد.
آن جوان رفت تا حسین علیه السلام و پسر زبیر را برای حضور نزد ولید فراخواند، آن دو را در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله یافت و آنها را برای آن کار دعوت کرد، آن دو، پذیرفتند به وی دستور دادند که برود.
«فرزند زبیر» پریشان شد و به امام گفت: فکر می کنید چرا وی در این ساعت که معمولاً دیداری ندارد، ما را احضار کرده است؟



ادامه مطلب ...

نامه های امام حسین به زعمای بصره

امام، به رؤسای پنجگانه بصره نامه هایی نوشت و آنهارا برای یاری کردن به وی و گرفتن حقش، به قیام خواند. آن حضرت، به بزرگان منطقه، نامه نوشت که از جمله آنها افراد ذیل هستند:
1 - مالک بن مسمع بکری.
2 - احنف بن قیس.
3 - منذر بن جارود.
4 - مسعود بن عمرو.
5 - قیس بن میثم.
6 - عمر بن عبیداللَّه بن معمر (1) .
«اما بعد: همانا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را از میان خلقش برگزید و او را به نبوتش کرامت بخشید و برای رسالتش انتخاب کرد، سپس او را نزد خود برد، در حالی که بندگانش را دلسوزانه نصیحت کرد و آنچه را که بدان فرستاده شده بود، ابلاغ نمود، خانواده ما، اولیا، اوصیا و وارثانش بودند و شایسته ترین مردم به مقامش، اما قوم ما در این مورد خود را بر ما مقدم شمردند و ما راضی شدیم و تفرقه را نپسندیدیم و آسایش (مردم) را دوست داشتیم در حالی که می دانستیم ما به حقی که استحقاق ما بود از آنها که آن را در اختیار گرفتند شایسته تریم، من فرستاده ام را با این نامه نزد شما فرستاده ام و شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خوانم، زیرا سنّت از بین رفته و بدعت زنده گردانیده شده است، پس اگر گفتارم را بشنوید، شما را به راه رستگاری هدایت خواهم کرد...» (2) .


ادامه مطلب ...