آقای محمد کریم محسنی، آموزگار یکی از دبستانهای شهرستان خرمآباد که از معلمین دقیق و علاقمند به فرهنگ میباشد از قول یک نفر به نام احمد کاوسی که ایشان نیز آموزگار است چنین تعریف میکند که:
چند سال پیش برای انجام کاری، عازم اهواز بودم، در بین راه و در محلی که به نام «تنگ فنی» معروف است. و گردنه خطرناکی دارد، کامیونی را دیدم که قسمت جلوی آن در دره فرو رفته و در حالت ترس آوری قرار گرفته بود. به وضعی که اگر یک نفر، یک فشار جزئی به آن وارد میکرد، به عمق دره سرنگون میشد. ما اتومبیل خودمان را متوقف نمودیم و رفتیم که به آن کامیون کمک کنیم. در این هنگام دیدیم که چند نفری در کنار کامیون نشسته و مشغول خوردن غذا هستند. آنها ما را تعارف کردند ما نیز، دعوت آنها را پذیرفتیم و جویای کیفیت قضیه شدیم، معلوم شد کامیون مزبور از ابتدای سرازیری گردنه، ترمز بریده و راننده که مردی است مسیحی به اتفاق خانوادهاش، دست و پای خود را گم میکند.
در این حالت بر سرعت کامیون نیز افزوده میشود. راننده کامیون چون چارهای ندارد به حضرت عیسی (علیهالسلام) و حضرت موسی (علیهالسلام) و دیگر پیامبران متوسل میشود. اما از این کار نتیجهای نمیگیرد، تا اینکه کامیون بر لب پرتگاه میرسد که در این اثناء بچهاش بی اختیار فریاد میزند یا حضرت عباس و کامیون بلافاصله متوقف میشود. گوئی دستی قوی و ماوراء طبیعی، جلوی او را میگیرد. مرد مسیحی که از این معجزه مبهوت شده بود، پس از پیاده شدن، با افراد خانوادهاش به سراغ افراد شیعه که در روستاهای اطراف است میرود و مذهب حقهی شیعه را میپذیرد و همان وقت گوسفندی را نذر حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) میکند. [1] .
پی نوشت:
[1] ماه خورشید مدینه، ص 43.