خال لب تو نقطه ی آغاز درسمان
اول "الف" مثال "ابالفضل"، "آسمان"
"با" مثل بانوان حرم مثل بی کفن
"تا" مثل تاولی که زده پای کودکان
"ث" ثار الله ست و ثریای عاشقی
"جیم" جای پای اسب عدو، جسم نیمه جان
"ح" مثل حجمه، حمله و حیرانی و حسین
"خ" مثل خون و خستگی و خصم و خیزران
"د" مثل درد و داغ و دل و دست بی علم
"ذ" مثل ذوالجناح که شد ذوب از فغان
"ر" مثل راه شام، رقیه که آب شد
"ز" مثل زردی رخ گل های بوستان
هنوز این آسمان آلوده ی پرهای کرکس هاست
وَ از خون تو تَر، دامان خشکی ها و اطلس هاست
جهان تشنه ست، ماه آسمان تشنه ست، امّا آب -
هنوز آن سوی دست بیعت خشکه مقدس هاست
چنان پاشیده از هم نقش های روزگار انگار -
زمین یک کاشی افتاده از طاق مقرنس هاست
در آن سو گربه رقصانی شامی هاست و این سو
شترها پای می کوبند و میدان دست ناکث هاست
کجایی ای سمند کوه ها در زیر پایت پست!؟
پس از تو هر غزالی طعمه ی منقار کرکس هاست
به دنیا برنگرد ای ذوالجناح تشنه! در این عصر
اگر آن روزگار شمر بود این عصر اشعث هاست
شاعر: پانته آ صفایی
قصّه ی غریبی است کربلا که هر بار میخوانیش
تازه تر و داغ خیز تر است.
روایت شگفتی است که تنها با گوش های عطش باید شنید
و با گونه های خیس و لبان ترک بسته باز گفت.
قصه عشق است عاشورا؛
نامکرر و تازه و تر و شور انگیز که هر بار می شنوی
پنجره ای تازه به تماشای انسان می گشاید
و پلک ها به ضیافت آفاقی آبی تر می خواند.
این مرثیه ی حماسه گون قصه سیب و عطش است؛
آمیزه ی نجابت سیب و صلابت عطش.
هیچ کس نیست که فصلی از این کتاب بخواند
و همه فصول جان را به چهار فصل این حادثه نسپارد.
کربلا خواندنی ترین کتاب تاریخ است.
ادامه مطلب ...